Wednesday, January 5, 2011

حقوق بین الملل و سیاست های بین المللی

خلاصه ی مقاله
حقوق بین الملل و سیاست های بین المللی:
 کارکرد های حقوق بین الملل در جامعه ی بین الملل

نویسنده:
آنوما یاسوآکی
 پروفسور در حقوق بین الملل ،فارغ لاتحصیل مدرسه ی سیاست و حقوق در دانشگاه توکیو
عبدالمجید سیفی


1- مطالعات قبلی حقوق بین الملل  و روابط بین الملل  و مشکلات آن ها
 در طول دو دهه ی گذشته شماری از حقوق دانان بین المللی در آمریکا و اروپا توجه خود را معطوف به شکاف بین مطالعات حقوق بین الملل و روابط بین الملل کرده اند . به ویژه ی از دهه ی 1990 هر دو مجله ی American journal int. law  و European journal of int. law  چندین مقاله  ی بسیار موثر درباره ی حقوق و سیاست  در عرصه ی بین الملل  ارائه کردند . در سال 2002 ، جامعه ی آمریکایی حقوق بین الملل میزبان جلسه ای با عنوان ((حقوقی کردن روابط بین الملل/ بین المللی کردن روابط حقوقی ))بود.
 نویسنده معتقد است که پوزیتویسم جریان اصلی در مطالعه حقوق بین الملل را شکل داده و رشد اندیشه ی پوزیتویستی همزمان با افول دکترین های حقوق طبیعی صورت گرفت. همچنان که ملی گرایی دولت ها را یکی پس از دیگری برمی انگیخت تا در سیاست قدرت از نوع خشن شرکت جویند ، مفهوم حقوق بین الملل اساسا" مبتنی بر بنیادهای اخلاقی ، در اصل، عقب نشینی کرد. بسیاری از پوزیتویست ها وجود نظم برتر از قانون انسان ساخته را انکار نمی کردند . اما شدت  این را نیز رد می کردند که چنین نظمی ، نوع  ارتباط  با حقوق حاکم در میان دولت ها داشته باشد . از زمان پایان جنگ جهانی اول ، تحولی در این دیدگاه مشهود بوده و روند اندیشه ی حقوقی  تا اندازه ای از وفاداری شدید به فلسفه ی سنتی پوزتویستی ، تغییر جهت داده است
 بسیاری از حقوق دانان برجسته  حقوق بین الملل امروزه می پذیرند که هنگامی که هیچ قاعده ای بر رویه ی بالفعل  دولت ها نظارت ندارد می توان  و باید اصول عدالت و اصول کلی اشاره کرد . از این رو به نظر می رسد که عنصر پایه ای  پوزیتویسم یعنی  افشا کردن هر چیزی که مستقیما در توافقات آشکار یا ضمنی  دولت ها قابل رد باشد  دارای اعتبار بسیار باشد . مشروط بر اینکه  بر مشاهده ی عینی  مرتبط با شد  و به یک نظام همه جانبه و ایستا گسترش نیابد.
هنگامی که به این موضوع نگریسته می شود  حقوق بین الملل را می توان در شرایط واقعی  درک و تحلیل کرد  و می نوان رشد و گسترش آن در عرصه ی سیاست و قدرت را توضیح داد .در همین حال  رهیافت  پوزیتویستی تعدیل یافته می تواند ضعف رهیافت های مکتبی مانند آنچه  پوزیتویست هایی نظیر  هانس کلسن بنیان نهادند را نشان دهد . کلسن کوشید، جهان واقعیت و جهان حقوق را ، کاملا از همدیگر جدا  سازد.
محققان روابط بین المللی به  طور کلی  ارزیابی منفی نسبت به حقوق  بین الملل دارند، اگرچه معتقدند  که نقش حقوق بین الملل در قرن 20 پر رنگ تر شده است . کار درکتاب  بحران بیست ساله از آرمانشهرگرایی حقوقدانان بین الملل در دوران بین دو جنگ انتقاد می نماید  . استنلی هافمن یکی از محققان  برجسته ی روابط بین الملل است که بر اهمیت هنجارها  بر روابط بین الملل تاکید دارد  با واقع گرایان کلاسیک  در انتقاد از حقوق بین الملل شریک می شود . مکتب انگلیسی هم که توجه زیادی به حقوق بین الملل داشته است به ندرت توجه اندیشمندان ایالت متحده قرار گرفته است . متاسفانه هنوز تاثیر مکتب انگلیسی در سطح بین الملل ضعیف است.
پاسخ هایی که از سوی محققان بین الملل به ارزیابی محققان بین الملل  به ارزیابی های محققان روابط        بین الملل  داده می شود شامل چهار دسته می شود . گروه اول به ویژه لوئیس هنکن  Louis Hencken معتقد بودند که تمام کشورها بر اساس آنالیز خودشان از پدیده های سیاست بین الملل ، اصول حقوقی بین الملل را رعایت می کنند . گروه دوم رهیافتی سیاست محدود را دارند و از حقوق بین الملل به عنوان یک فرآیند   تصمیم گیری قدرتمند یاد می کنند . آنها سعی می کنند  مطالعه ی حقوق بین الملل را در مطالعه ی روابط   بین الملل  به عنوان یک راه واحد ، متحد کنند.مک دوگال Myrs Mcdogal  نماینده ی این گروه است . دسته ی سوم که توسط ریچارد فالک Richard folk و ویلیام کاپلینWilliam caplin    نمایندگی می شوند به سطح بالای کارکرد های حقوق بین الملل عنایت دارند. آنها معتقدند حتی اگر نیروی اجبار کننده  حقوق  بین الملل بسیار ضعیف باشد نقش بسیار مهمی  در سیاست بین الملل بازی می کنند . گروه چهارم که جریان اصلی پوزیتویست هاست کمتر به انتقادات محققان روابط بین الملل توجه می کنند  و توجه خود را بیشتر به جنبه های عملی حقوق بین الملل معطوف می کنند.
2- مباحث دائمی پیرامون کارکرد الزام آور و پذیرش حقوق بین الملل
1-کارکرد تعهد آور حقوق و مسئله وادارسازی
موضوع مهم در ارتباط با حقوق بین الملل  و سیاست بین الملل آن است که در جامعه ی بین المللی حقوق بین علل توسط دولت ها رعایت می شود. اگرچه اعتبار ( حقوقی که باید رعایت شود ) و نه تاثیر  ( حقوقی که واقعا رعایت می شود) باید نگرانی اصلی برای حقوق دانان باشد،  اما حتی یک طرفدار  نظریه ی ناب حقوق  می پذیرد  که این تاثیر گذاری حقوق است که باعث افزایش  و اعتبار جایگاه و حقوق بین الملل می شود.
2-عوامل اثباتی وادارسازی
 کشور ها از نهاد و مفاهیم حقوق بین الملل  برای اهداف گوناگون  مانند برقراری و حفظ روابط تجاری ، مالی و حمل ونقل  برای ارتباط با یکدیگر نه تنها در زمان صلح بلکه حتی در زمان جنگ استفاده کرده اند .  سیاستمداران  در یک کشور از زیان های احتمالی که حقوق بین الملل رار رد کنند و نه  کاربرد جهانی آن را آگاه هستند. علیرغم  این حقایق  کشورها بیش از یک قرن است که  که از معاهدات و دیگر ابزار های حقوقی بین الملل استفاده  می کنند. این به این دلیل است که مزایای حقوق بین الملل  بر ضرر های آن سنگینی       می کند. که مقصد های خود از تعهدات نا برابر این قرار داد  ها راداشتند  به شدت تحت  فشار بودند  تا از انکار  و رد یک جانبه بپرهیزند.
در مورد قرار داد های چند جانبه  کمتر محتمل بود که این قرار دادها  به طور  فاحش و آشکار و حقوق اساسی  کشور های کوچکتر را نقض کنند. زیرا  بسیاری از کشور هایی که در کنفرانس های این قرار دادها شرکت می کردنند از کشورها ی کوچکتر بودند. این مسئله ای بود که به ویژه در قرار دادهای چند جانبه بعد از جنگ جهانی دوم مشخص بود.
3-پاسخ منفی به نقض
 علاوه بر مزایای رعایت حقوق بین الملل محرومیت از امتیاز است و مجازات نقض کنندگان حقوق بین الملل دیگر عامل تاثیر گذار در پذیرش حقوق بین الملل توسط دولت هاست . کشورهایی که معمولا حقوق        بین الملل را نقض می کنند  معمولا یکی از منافع را در خطر می بینند : 1-  امنیت ملی و امنیت انسانی  2- منافع اقتصادی  که از طریق سرمایه گذاری ، تجارت  و مالیه ی بین الملل  به دست می آید . 3- استفاده از ارتباط های بین الملل و شبکه های حمل و نقل 4- ایجاد محیط منطقه ای و جهانی  مناسب . به نظر می رسد  که یکی از عللی که باعث شده گروهی حقوق  بین الملل را حقوقی ضعیف بنامند  عدم مجازات نقض کنندگان اصلی حقوق  بین الملل  است .  هر روز رسانه ها از نقض ابتدایی ترین قواعد و مقررات حقوق  بین الملل خبر پخش می کند در حالی که از مجازات عاملان  این نقض خبری نیست  و این یک عامل تضعیف کننده است.
علت وجودی  و بقای حقوق بین المل  در جامعه ی بین الملل .
1-استفاده مداوم کشورها از حقوق بین الملل
 این درست است که حقوق بین الملل  اختلافات زیادی در مقایسه با حقوق دولت های مدرن  از جمله اختلاف در موضوع،. اختلاف در منابع ، اختلاف در مبانی ، اختلاف در مرجع رسیدگی ، اختلاف در ضمانت اجرا دارد.  از این رو برخی نظیرجان آستین  John Austin  حقوق بین الملل را شایسته ی نام حقوق      نمی دانند و آن را جزیی از نزاکت  و اخلاق می دانند. انتقادات مشترک مخالفان حقوق ناشی از  مفهوم کلی حقوق است . آنان معتقدند که حقوق ، نظام قواعد لازم الاجراست  و برای کامل بودن ، نیاز به سازمان اقتدارات عالیه دارد . یعنی یک مرجع قانون گذاری که قواعد حقوقی را وضع کند، یک مرجع قضایی که اختلافات و دعاوی را حل و فصل نماید  و یک مرجع اجرایی که با اقدامات قاهرانه کسانی قواعد مذکور را  مورد تجاوز قرار  می دهد  و مورد تعدی قرار دهد.
اگرچه این مباحث توسط بسیاری نیز پذیرفته نشده است . آنها دلایل زیر را مطرح می کنند که نشان می دهد حقوق بین الملل وجود داشته است .
1- کشورها از قرار دادها به عنوان ابزار ضروری برای سازماندهی شمار وسیعی از فعالیت های تجاری ،   سرمایه گذاری ، امنیت ، فرهنگ ، علم و ... استفاده می کنند . از آنجایی که وابستگی  متقابل بین کشورها  افزایش یافته است ، بر اهمیت معاهدات به عنوان  ابزار حمایت و آسان سازی فرآیند وابستگی متقابل نیز  افزوده شده است. بدون قرار دادهایی که کشورها را  متعهد می نماید نه تجارت اتفاق می افتد و نه حمل و نقل  و نه بسیاری از فعالیت های دیگر . این بدان معناست که معاهدات به عنوان یکی از منابع حقوق بین الملل ابزاری ضروری در زندگی مردم در جهان معاصر است.
2-بسیاری از کشورها از جمله قدرت های بزرگ ، مرکز تنتظیم معاهدات یا دفاتر مشاوره ای دارند که  حقوقدانان  سرشناس خود را در آن جمع می کنند  و در بحث تفاسیر، تنظیم  و مذاکرات از آنها استفاده      می کند . در کشور هایی نظیر ژاپن ، کره جنوبی این دفاتر بخش مهمی از وزارت خارجه را تشکیل می دهد. اگر حقوق بین الملل  بی معنا یا بی ربط بود  توضیح اینکه چرا کشورها  شماری از نیرو های خود را در دفاتر حقوقی ساماندهی می کنند بسیار دشوار بود .
3- زمانی که کشورها خود را متعهد به انجام کاری می کنند  برای اثر بخشی و موثر بودن آن  اقدام به امضای معاهده می کنند ماند صلح وستفالیا ، معاهده ورسای و معاهده ی صلح سانفرانسیسکو . اگر معاهده ای که شکل مهمی از حقوق بین الملل است  موضوعی بی ربط یا بی اهمیت  ( آنچنان که بسیاری از واقع گرایان    می گویند) باشد، توضیح اینکه چرا کشورها چنین تلاش هایی را انجام می دهند، بسیار دشوار است . حتی اگر حقوق بین الملل  به صورت مستقیم نتواند  تاثیر گذار باشد می تواند از طرق غیر مستقیم  بر تصمیم گیری سیاستمداران تاثیر بگذارد . به ویژه هنگام توسل به اقدامات نظامی حقوق بین الملل این نقش را می تواند در هر دو شکل بازی کند . اول آنکه در کنار عوامل  اقتصادی و سیاسی افکار عمومی از وقوع جنگ جلوگیری نماید.
دوم اینکه، به علت آنکه نقض کنندگان حقوق بین الملل جایگاه خودرا در افکار عمومی کشورها و حتی کشور خود از دست می دهند . حتی اگر قواعد حقوق بین الملل  نتواند مانع از بروز جنگ شود  نگرانی از معرفی  شدن به عنوان ناقض حقوق بین الملل  می تواند از توسل به زور جلوگیری نماید . از این روست که بسیاری از ناقضان حقوق بین الملل  سعی می کنند اقدامات خود را به نحوی  با حقوق بین الملل توجیه نمایند .

کارکرد های حقوق بین الملل در جامعه ی بین الملل
1-کارکرد ارتباطی
 دولت ها در محیطی به حیات خود ادامه می دهند  که منافع متعارض  و متقابلی در آن وجود دارد . این    دولت ها با یکدیگر مذاکره می کنند  و برای بیشینه سازی منافع خود در مواقع مختلف و حتی در زمان جنگ  با یکدیگر ارتباط دارند . از این رو با توسل به حقوق بین الملل است که یک کشور می تواند  پیام خود را  به دیگران به منظور اعلام آمادگی برای حل و فصل  یک اختلاف در چارچوب  استاندارد ها و چارچوب های مشترک  ارسال کند.  همچنین حقوق بین الملل ابزاری مهم برای وساطت و ارتباط میان طرف ها ی دیگر است. مثلا" کشور هایی که دارای اختلاف با هم هستند  می توانند حول یک اصل حقوقی  واحد با هم ارتباط برقرار کنند  و حول آن مذاکرات  را آغاز نمایند. از این رو حقوق بین الملل  یک زبان مشترک برای ارتباط میان اعضای جامعه ی بین الملل است .
2-کارکرد ایجاد درک مشترک در جامعه بین المللی
دومین کارکرد مهم حقوق بین الملل که در ارتباط با کارکرد های مهم ارتباطی آن است ایجاد درک مشترک  از حقوق است که از طریق آن  می توان رفتار های متنوع را همگرا کرد . مثلا ممکن است نسبت به یک موضوع ، موضع های متفاوتی وجود داشته باشد  اما با یک معاهده می توان آن ها را به هم نزدیک کرد . البته نباید به موافقت نامه های معاهده ای توجه کرد  بلکه برخی موافقت نامه های غیر معاده ای                                  ( non treaty agreements ) گاهی در این حوزه اثر بیشتری دارند . مثلااعلامیه ی جهانی حقوق بشربسیار قدرتمند تر از  منشور است. یا اعلامیه ی استکهلم  درباره ی تغییرات آب وهوایی بسیار موثر تر از معاهدات بین الملل در حوزه ی محیط زیست است.
3-کارکرد توجیه کنندگی و مشروع سازی
هر کشور قصد دارد رفتار بین المللی خود را توجیه کرده و به دنبال رد مشروعیت رفتار کشورهای مخالف خود است . نظریه پردازان واقع گرای حقوق بین الملل تمایل دارند که ادعا کنند که حقوق بین الملل ابزار توجیه دولت هاست و می گوید که تنها نقش معنا دار حقوق بین الملل توجیه سیاست دولت به ویژه سیاست حفظ وضع موجود و صلح است . همانطور که می دانیم طیف وسیعی از تفاسیر از قوانین حقوقی مجود دارد و هر کشور می تواند تفاسیر متفاوتی از یک اصل حقوقی ارائه بدهد.



‎* Ali Asghar Kazemi is professor of Law and -International Relations in Tehran-Iran. Students, researchers, academic institutions, media or any party interested in using all or parts ‎of this article are welcomed to do so with the condition of giving full attribution to the author and ‎Strategic Discourse. ©All Copy Rights Reserved.‎

No comments:

Post a Comment